English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6553 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
just in case U برای مطمئن بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nail down <idiom> U مطمئن بودن
to feel secure U مطمئن بودن
trusts U مطمئن بودن
trust U مطمئن بودن
trusted U مطمئن بودن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
to act [as somebody] U پاسخگو بودن [برای]
misbecome U نامناسب بودن برای
to be clear to somebody U برای کسی مشخص بودن
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
overtask U زیاد سنگین بودن برای
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
turn up one's nose at <idiom> U ردکردن خوب بودن برای کسی
inshrine U در حکم مزاریا معبد بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
validation U بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
waiting games U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
surer U مطمئن
assured U مطمئن
confident U مطمئن
sure U مطمئن
surest U مطمئن
full hearted U مطمئن
trustful U مطمئن
safe U مطمئن
safer U مطمئن
safest U مطمئن
safes U مطمئن
in the bag <idiom> U مطمئن
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
insurance U امتیاز مطمئن
insures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
secure U مطمئن استوار
ensures U مطمئن ساختن
supersub U ذخیره مطمئن
ensured U مطمئن ساختن
self confident U مطمئن بخود
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
self-confident U مطمئن به خود
secure of victory U مطمئن به پیروزی
assuror U مطمئن سازنده
safe working load U بارکاری مطمئن
to feel secure U مطمئن شدن
certify U مطمئن کردن
secures U مطمئن استوار
over confident U زیاد مطمئن
certifies U مطمئن کردن
insecure U غیر مطمئن
insurance U ذخیره مطمئن
ensure U مطمئن ساختن
assurer U مطمئن سازنده
safe life U عمر مطمئن
certifying U مطمئن کردن
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
self assured U مطمئن بنفس خود
self-assured U مطمئن بنفس خود
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
secure U مطمئن تامین کردن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
secures U مطمئن تامین کردن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
include U شامل بودن متضمن بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
depends U مربوط بودن منوط بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
depended U مربوط بودن منوط بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
includes U شامل بودن متضمن بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
agree U متفق بودن همرای بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com